برای شروع یک کارآفرینی، علاوه بر عوامل موثر شخصی، عوامل محیطی ، تمایل به خلاقیت، ریسک پذیری، استقلال طلبی، مرکز کنترل درونی و توفیق طلبی را نیز می توان نام برد. نمیتوان از ابزارهای حمایتی خانواده ها از جمله حمایت مالی، حمایت اجتماعی و از همه مهمتر حمایت عاطفی در قالب انسجام خانواده ها چشم پوشی کرد. محققان دانشگاه جهانی کارآفرینی از سال 2011 با تحقیق بر روی 12399 از دانش آموزان و کارآفرینان نوپا و بررسی روحیه کارآفرینی آنها برای تمرکز به ایجاد ریسک های جدید به این نتیجه رسیدند که سرمایه اجتماعی و تقویت انسجام خانواده ها بر پایه حمایت عاطفی تاثیر مثبتی بر روحیه کارآفرینان نوپا و راه اندازی استارت آپ دارند اما حمایت مالی تاثیر منفی برراه اندازی کارآفرینی آنها دارد.
تحقیقاتی که بر روی كارآفرینی كودكان در امریكا انجام شده است نتایج به گونهی بود كه كودكان امریكایی با دیدن پدران خویش به این نتیجه رسیده اند كه نظام كارگری و كارفرمایی باعث ایجاد فشار عظیمی بر روی آنها خواهد شد در واقع پیروی از یك شخص و یك رئیس باعث از بین رفتن نیروی خلاقیت و ابتكار در انسان میشود. آنها به وضوح میدیدند كه پدرانشان صرفا مطیع و فرمانبردار هستند و نیروی ایدهزایی و خلاقیت در اثر این دستورات یك جانبه از طرف كارفرما از میان رفته است. در واقع، این فرزندان علیرغم سن پایین نوعی دموكراسی سازمانی و سلسله مراتب از پیش تعیین شده و معین را درك میكردند و این فرآیند به خوبی برای آنها قابل لمس بود. از طرف دیگر، آنها به خوبی دانستند كه احساسات آنان، تفكر آنان، رسالت وجودی و استراتژی آنها با پدران خویش متفاوت است. آنها دیگر نه میتوانستند و نه میخواستند كه مطیع یك شخص باشند. دیگر برای این فرزندان جوان اسیر قیود سازمانی شدن و در بند تصمیمات از پیش تعیین شده امری نامتجانس و ناملموس با ویژگیهای شخصیتی آنها بود.
شخصیت كودكان امروز شخصیتی بود مبتنی بر روحیاتی خلاق، نوآور و به عبارتی دیگر كارآفرین. اینها ویژگیهایی بود كه حداقل به صورت بالقوه در شخصیت كودكان امروز و بزرگان فردا قرار دارد. آنها دیگر نمیتوانستند و نمیتوانند و نخواهند توانست كه سایه یك رهبر را بالای سر خود احساس نمایند. آنها خود میخواهند رئیس خود باشند، كارشان را خود ایجاد نمایند، طرحشان را خود پیاده كنند و به عبارت بهتر یك كارآفرین موفق باشند.